صفحه نخست
آگهی های رایگان
ثبت نام
ورود و ارسال آگهی
درباره ما
پیوند ها
مترجم آنلاین
آب و هوا
جستجو
RSS
استان البرز
اجتماعی
سیاسی
اقتصادی
ورزش
فرهنگ و هنر
علمی
حوادث
بهداشت و درمان
سنجش و آموزش
گالری عکس
روايت
جوان
سرخپوست
از
عدم
استفاده
انگليسيها
از
حمام
ارسال در:
1389/07/22-10:31
بررسي تاريخ آمريكا و ماهيت بنيانگذاران آن نشان ميدهد كه پدران ايالات متحده براي برپايي كشور جديد، نسل سرخ پوستان كه صاحبان اصلي اين سرزمين بودند را از بين بردند و هيچگاه تا به امروز حقي ولو اندك براي زندگي آنان قايل نبوده اند.
قسمت پنجم اين مجموعه از نظر خوانندگان گذشت و هم اينك قسمت ششم آن تقديم مي گردد:
*ماجراي كودك سرخپوستي كه ناجي سفيد پوستان شد
سكوانتو كودك سرخ پوست از قوم پيكو بود كه يك برده فروش انگليسي او را ربوده و به انگلستان برد و به برده فروش ديگري فروخت. سكوانتو پس از چند سال زندگي در انگلستان و اسپانيا از چنگ آدم ربايان فرار كرد و به ميهنش بازگشت. او هنگام اسارت شش بار اقيانوس اطلس را پيمود و در رفت و آمد ميان قارههاي آمريكا و اروپا رنجها و سختيهاي فراواني متحمل شد. او در سال 1619 پس از بازگشت به پليوت با چشمان خود ديد كه «عامل مرگ طبيعي» همه افراد قبيلهاش را از بين برده است. سكوانتو سپس داوطلبانه ميان مهاجران سفيد پوست و سرخ پوستان به شغل مترجمي پرداخت و مدتي هم به عنوان مشاور براد فورد زمامدار ويرجينا برگزيده شد. او توانست ميان قوم سرخ پوست «وامپانوگ» به رهبري «ماساسيوت» و اشغالگران سفيد پوست ميانجيگري كند و آنان را به امضاء معاهده صلح متقاعد نمايد.
نخستين گواهي مستند از بكار گيري سلاحهاي ميكروبي بر ضد سرخ پوستان توسط مهاجران انگليسي از سكوانتو به جاي مانده است.
*اصرار جوان سرخپوست به انگليسيها براي رفتن به حمام براي رفع بوي تعفن آنها
نويسندگان و تاريخ نگاران آمريكا اعتراف كردهاند كه اين نوجوانان سرخ پوست براي مهاجران غذا تهيه ميكرد، شيوه كاشت ذرت و و كدو و انواع حبوبات و صيد ماهي و شخم زدن زمين را به آنان ميآموخت و آنان را از مرگ حتمي نجات داد. همچنين آنان را به چگونه حمام رفتن و خود را از كثافت و پليدي و بوي زننده تعفن شستشو دادن راهنمايي ميكرد.
در كتابي كه درباره سكوانتو نوشته و رابرت لويب در كتابي كه درباره ماهيت زائران تاليفي كرده و نيز فرانسيس جننگر در كتاب «يورش به آمريكا» ... هر سه نويسنده به اين نتيجه رسيدهاند كه سكوانتو هنگام اسارتش به دست برده فروشان در انگلستان و اسپانيا به روشني احساس كرده بود كه اروپاييها از نظافت و پاكيزگي بيزاري ميجويند و به ندرت ديده شده كه به حمام بروند و لباسشان را تغيير دهند.
همواره بوي زننده تعفن و كثافت از سراسر وجودشان بالا ميرفته است و تلاشهايي او براي متقاعد كردن آنان به لزوم نظافت و پاكيزگي بيهود بوده است.
(از اين دست مطالب درباره عدم نظافت اروپايي ها از زبان خودشان نيز وجود دارد. مثلا نيچه در كتاب مسيح دروغگو بطور مشروح درباره ناپاكي اروپايي ها سخن گفته يا جي استالر در شماره ماه فوريه مجله اسميت سونيان در سال 1991 تاريخچه نفرت اروپايي ها از صابون و مواد شوينده و در كل پاكيزگي را بيان كرده است. اين نويسنده در مقاله اش اشاره مي كند كه روزي ملكه ايزابل به اطرافيان خود فخرفروشي مي كرد كه در عمر خود دو بار بدنش را شسته است؛ يكبار هنگام تولد و بار ديگر هنگام ازدواج!)
*متن سخراني يك سرخ پوست كه هيچ وقت ايراد نشد
در سال 1940 وزارت بازرگاني ايالت ماساچوست از بازماندگان قوم سرخ پوست وامپانوگ خواست يك نفر را براي شركت در جشنهاي سيصد و پنجاهمين سالگرد آغاز عيد سپاس و سخنراني در آن مراسم معرفي نمايند، مشروط به اينكه آنها متن سخنراني را پيش از ايراد مورد مطالعه و بررسي قرار دهند. سرخ پوستي به نام فرانك جيمز معرفي شد ولي آمريكايي ها پس از بررسي متن سخنراني، به وي اجازه شركت در اين مراسم را ندادند. فرانك در اين متن چنين نوشته بود:
«اين عيد مخصوص شماست. عيد من نيست. آنچه كه بر سر قوم من آمد، قلبم را جريحه دار كرده است. مهاجران سفيد پوست سه روز از ورودشان به كيپ كود نگذشته بود كه سرقت اشياء گران بهاي گورستان پدران و نيكان من را آغاز كردند. انبارهاي ذرت و گندم و حبوبات را آتش زدند، ماساسيوت رهبر بزرگ قوم سرخ پوست وامپانوگ، رفتار و كردار زشت مهاجران را با چشمان خود ديد. با وجودي كه او و همه مردم قوم وامپانوگ از استعمارگران و مهاجران ناخوانده استقبال و پذيرايي كرده بودند و با آنان رفتار دوستانه داشتند اما هيچ كسي هرگز نميپنداشت كه اين مهاجران از پشت به ما خنجر بزنند. استعمارگران پس از گذشت پنجاه سال از ورودشان، به نسل كشي قوم وامپانوگ و ساير اقوام سرخ پوست مجاور دست زدند و همه آنان را با تفنگ وباهاي كشنده از بين ببرند. آري ... شيوه زندگي و فرهنگ و هويت قوم ما را از بين بردند و تنها تعداد اندكي از اين قوم زنده ماندهاند. بنابراين من غمگين هستم و اين عيد من نيست.»
*جورج واشنگتن: اخراج سرخپوستان با اخراج حيوانات درنده از جنگلها تفاوتي ندارد
در جريان بزرگترين كوچ اجباري ميليونها تن از اقوام سرخپوست از ميهن و سرزمين خود قلع و قمع شدند و به مناطق غربي آمريكا و كانادا پناه بردند تا از شر مهاجران سفيد پوست در امان بمانند. سياست كشتار، نسل كشي و ريشه كني سرخپوستان در جنگهاي استقلال تجلي يافت. در حملههاي وحشيانه سال 1776 به قوم شيروكي كه همپيمانان پيشين سفيد پوستان به شمار ميرفتند، شهرها و روستاهاي سرخ پوست نشين به طرز بيسابقه به محاصره درآمد و آتش زده شد به گونهاي كه هرگز امكان فرار از آن وجود نداشت. در پي اين حمله بازماندگان اين قوم به جنگلها و كوهستانها كوچ داده شدند تا بر اثر سرما و گرسنگي از بين بروند. پس از سه سال از اين حادثه جرج واشنگتن نخستين رئيس جمهوري آمريكا به ژنرال جان سوليوان دستور داد تا خانه و كاشانه قوم اروكوا را با خاك يكسان كند. واشنگتن به اين ژنرال توصيه كرد به پيامهاي صلح طلبانه سرخپوستان توجه ننمايد. سوليوان پس از اجراي اين دستور، براي جرج واشنگتن نامه فرستاد و به او مژده داد و گفت: «منطقه زيبا و سر سبز قوم اروكوا را به ويرانه متروكه تبديل كرده و هر بازديده كننده با مشاهده آن دچار رعب و وحشت ميشود» جرج واشنگتن در پيام ديگري براي سناتور جيمز دواين كميسر پيشين امور سرخ پوستان مفهوم «زيانهاي جانبي تلاش سفيد پوستان براي گسترش فرهنگ و تمدن در قاره آمريكا» را براي او شرح داد. او در اين پيام گفت: اخراج سرخ پوستان با زور اسلحه با اخراج حيوانات درنده از جنگلها تفاوتي ندارد.»
* رنگ زنان و كودكان ما با شنيدن نام تو زرد مي شود
قوم سرخ پوست سينيكا جرج بوش واشنگتن، پيشوا و بنيان گذار جمهوري آمريكا را ويرانگر شهرها ناميدند چرا كه به دستور مستقيم او بود كه 28 شهر از 30 شهر اصلي قوم سينيكا در ظرف پنج سال بكلي ويران و با خاك يكسان شدند.
در سال 1792 و در پي اين ويرانگريها يكي از رهبران قوم اروكوا در ديدار با جرج واشنگتن به او گفت: هنگامي كه نام و ياد تو به ميان ميآيد، زنان ما از شدت ترس به پشت سر خود نگاه ميكنند، رنگ چهره آنان زرد ميشود... كودكان از شنيدن نام تو از شدت ترس به گردن مادران شان آويزان ميشوند.
ريچارد درينون كه بخشي از كتابش را به بررسي رفتار و كرادر رئيسان جمهوري پيشين آمريكا اختصاص داده در اين باره مينويسد كه همه رئيسان و بنيانگذاران جمهوري آمريكا در مسير جورج واشنگتن گام برداشتند. توماس جفرسون پيامبر آزادي آمريكا و تهيه كننده پيش نويس منشور استقلال به وزير دفاع خود دستور داد با سرخپوستاني كه در برابر آمريكاييها مقاومت ميكنند با سلاح سرد از جمله تبر برخورد كند. جورسون به آنان توصيه كرد كه تبر را از زمين نگذارد مگر اينكه مطمئن شوند كه نسل آنان را از بين بردهان، و يا به آن سوي رودخانه مي سي سي پي كوچ داده باشند.
«آري ... ممكن است افرادي ما را به قتل برسانند، اما آنان را نابود خواهيم كرد و اثري از آنان روي زمين باقي نخواهيم گذاشت ما ناچاريم اين موجودات وحشي را به قتل برسانيم و يا همانند حيوانات وحشي به جنگلها فراري دهيم.»
*تخريب روستايي با 200 خانه مجلل و معماري بسيار زيبا
خانم ارنا گنيشر در كتاب هيجان برانگيز خود با استناد به خاطرات مكتشفان و سفر نامههاي جهانگردان و بازرگانان پوست حيوانات وحشي در قرن هجدهم به چگونگي نابودي شاهكارهاي هنري و فرهنگي سرخ پوستان توسط استعمارگران سفيد پوست اشاره ميكند و چنين مينويسد:
در روستاي Opitaten متعلق به قوم سرخ پوست نوتكا حدود 200 خانه بسيار زيبا و مجلل وجود داشت كه ديوارها و سقفهاي آن با انواع شاهكارهاي هنري نقاشي شده و مجسمههاي گوناگون به زيبايي آن افزوده بود. درها و پنجرههاي آن را به شكل موجودات زنده ساخته بودند. اگر خواسته باشيد وارد يكي از اين خانهها بشويد بي ترديد لازم است از دري كه به شكل جسم انسان و سر حيوان ساخته شده عبور كنيد. استعمارگران در چارچوب تلاش براي نابودي هويت سرخ پوستان بومي، در يك چشم به هم زدن اين شاهكارهاي هنري را از بين بردند و ساكنان اين روستا را قتل عام كردند، فرماندهاي كه مرتكب اين جنايت شد ادعا كرد كه مامور بود و اظهار پشيماني ميكند.
*استفاده از سلاح گرم در مناسبتهاي عادي ممنوع مگر براي قتل سرخپوستان و گرگها
مهاجران براي مقابله با سرخ پوستان اجساد قربانيان طاعون زده و نيز حيوانات مرده را با منجنيق به داخل شهرهاي محاصره شده پرتاب مي كردند. ويليام برادفورد فرماندار مستعمره پليموث در خاطراتش اعتراف كرده است كه در نخستين سال ورود اروپايي ها به قاره آمريكا، توزيع ملافههاي آلوده به وباي آبله علت اصلي شيوع اين وبا ميان سرخ پوستان بوده است. وي در اين باره نوشته است: سرخ پوستان در پي استفاده از ملافههاي آلوده مانند گوسفندان وبازده از بين رفتند. در چنين شرايطي هيچكس توان كمك به بيماران و يا خاكسپاري پيكرهاي آنان را نداشت.
باري هولستون لوبيز نيز در كتاب گرگها و انسانها چنين نوشت: «مسئولان مستعمره ماسوچست، شهرك نشينان را از به كارگيري سلاح گرم در مناسبتهاي عادي، جشنها و بازي سرگرمي منع كردند مگر براي قتل سرخ پوستان و گرگها. شهرك نشينان با گوشت مسموم، گرگها را از پاي درميآوردند و سرخ پوستان را با ملافه آلوده به وباي آلوده مي كشتند. شهرك نشينان سفيد پوست، با شيوهاي كه به آشيانه گرگها يورش مي بردند تا توله اين موجودات را از بين ببرند به همان شيوه شهرها و روستاهاي سرخ پوست نشين مورد تاخت و تاز قرار مي دادند و كودكانشان را مي ربودند.
منبع : خبرگزارى فارس
نظرات ارسالی:
مشارکت در بحث:
نام:
لطفا نام را وارد نمایید.
ایمیل:
لطفا ایمیل را وارد نمایید.
لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید
متن پیام:
لطفا متن پیام را وارد نمایید.
کد امنیتی:
درباره ما
جستجو
پیوندها
عضویت
ورود
RSS
آب و هوا
تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به پورتال خبری البرز می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
البرز به هیچ ارگان ،دسته ، حذب و گروهی وابسته نیست
Copyright alborznews©2010 . All Rights Reserved
آمار