همه آرزوهایی داریم اما شنیده اید سخن بزرگواری که می فرمود: آرزو را تکذیب کنید که موجب فریب است. چه اشکالی دارد انسان آرزوهای رنگارنگ داشته باشد؟ چرا آرزو قبیح و زشت دانسته شده است؟ از کودکی آرزوهای بزرگ و کوچکی را در سر می پروراندیم. امروز نیز ذهن و دلمان از آرزوها خالی نیست. آرزوی یکی بزرگ است به اندازه تمام دنیا و دیگری از این دنیا جز تکّه نانی آرزو نمی کند. حضرت علی (ع) در قسمتی از وصیتنامه خودشان به امام حسن (ع) می فرمایند: از تکیه نمودن بر آرزوها بپرهیزید که همانا سرمایه احمقان است و مانع خیر دنیا و آخرت می باشد. (نهج البلاغه نامه ۳۱) یا در جای دیگری از این کتاب می فرمایند: من بیش از هر چیزی برای شما از دو چیز هراس دارم: یکی پیروی از هوای نفس و دیگری آرزوهای طولانی. (همان، خطبه ۲۸) و در خطبه دیگری می فرمایند: و بدانید آرزو باعث فراموشکاری و غفلت عقل می شود و ذکر خداوندی را به فراموشی می اندازد؛ پس آرزو را تکذیب کنید که موجب فریب است و صاحب آرزو فریب خورده می باشد. (همان، خطبه ۸۶) برای رسیدن به فهم درست معنا و مقصود این جمله ابتدا باید معنا و مفهوم آرزو را دریافت.

آرزو موجب فراموشکاری است و موجب غفلت عقل در کارهای آدمی می شود، آرزو موجب می شود تا مغز انسان با خیالات واهی مشغول شده و نسبت به حقایق بی اعتنا شود، آرزوهای بی اساس عامل مختل شدن فعالیت عقل است. ما نیز گاهی الفاظی را به کار می بریم که از نظر مفهومی به هم نزدیک هستند ولی توجه به جایگاه استعمال آن نداریم و چه بسا در تشخیص مصداق آنها و احکامشان اشتباه می کنیم. از جمله این واژه ها دو لفظ (امید) و (رجاء) است و دیگری واژه های (أمنیه)، (تمنی) و (آرزو) و یکی هم واژه (أمل) است که گاهی به معنای امید استعمال می شود و گاهی به معنای آرزو. علامّه جعفری آرزو را خواست امور غیر ضروری می داند که دور از توانایی های فعلی آدمی است. فرق آرزو و امید در این است که امید به خواسته هایی تعلق می گیرد که به دست آوردن آن معقول بوده و وصول به آن امکانپذیر است. امیدواری اگر در جهت تامین ضرورت های ابعاد طبیعی و روحی انسان باشد یک پدیده مطلوب است. حال که مقصود از آرزو در کلام حضرت امیر روشن شد. در اینجا به چند مورد از تبعات داشتن آرزو اشاره می کنیم. آرزو و نتایجی که به همراه دارد: با توجه به مجموع مطالبی که امام علی (ع) در نهج البلاغه در باب آرزو بیان کرده این ویژگی ها را می توان در نظر گرفت: ۱.آرزو موجب فراموشکاری است و موجب غفلت عقل در کارهای آدمی می شود، آرزو موجب می شود تا مغز انسان با خیالات واهی مشغول شده و نسبت به حقایق بی اعتنا شود، آرزوهای بی اساس عامل مختل شدن فعالیت عقل است.

افرادی که دارای آرزوهای دور و دراز هستند در صورت برآورده نشدن آنها دچار ضربه های روحی و گاه افسردگی می شوند.۲.آرزوهای بی پایه آدمی را هم از ذکر خدا غافل می سازد و هم از یاد آخرت و عاقبتِ حیات؛ «اگر بنده پایان زندگی و سرنوشت نهایی خود را می دید آرزو را دشمن می داشت» (کلمات قصار ۳۳۴) «از کسانی مباش که آخرت را بدون عمل آرزو می کنند و به آن امید دارند و به جهت طول آرزو توبه را به تاخیر می اندازند» (کلمات قصار ۱۵) انسان آرزوگر که دل به خیالات خوشایند بسته است و همواره در فرداهایی موهوم که ساخته مغز بازیگر خویش است زندگی می کند، چگونه می تواند طعم واقعیت ها و قوانین جاریه در آنها را بچشد و چگونه می تواند دوام فیض خداوندی را بر آن واقعیات و قوانین درک نماید؟ برای رسیدن به فهم درست معنا و مقصود این جمله ابتدا باید معنا و مفهوم آرزو را دریافت. به طور کلی گاهی برداشت های نادرستی در مورد الفاظ و واژه و مفاهیم صورت می گیرد که همین برداشت نادرست از برخی مفاهیم، معنا و مقصود جمله را تحت الشعاع قرار داده و فرد را به اشتباه می اندازد۳.آرزوی واهی موجب خودفریبی است.

اگر انسان خود را فریب ندهد هرگز اسیر آرزوهای واهی نخواهد شد. ۴.آرزوهای دور و دراز موجب می شود تا آدمی دست به انتخاب صحیح نزند، حتی آرزوهای دور و دراز از رفتار و گفتار بر مبنای حق جلوگیری می کند، چرا که آرزو های واهی نمی گذارد تا عقل درست فعالیت کند «کسی که آرزوی دور و دراز در سر بپروراند عمل او بد خواهد گشت» ( کلمات ۳۶ ) در نهایت می توان گفت آنچه به عنوان آرزو اطلاق می شود امید داشتن به چیزها یا اموری است که خارج از حیطه قدرت، توانایی و اختیار بشر است. آنچه حضرت در این جملات مذموم شمرده امید و آرزوی واهی است، یعنی آنچه دستیابی به آن دور از ذهن بوده و فرد با فکر کردن به آن و صرف وقت و همّت خویش در آن راه، صرفاً عمر خویش را تباه کرده است.