Alborz-01.png
alborz-popel.jpg
از رفاقت با آدم بد بپرهیز
ارسال در: 1392/07/14-09:39
سلام بر نهمین امام جهانیان، سلام بر شما ... بر علمتان که با وجود جوانی با آن بر بزرگان ساختگی زمانه فائق می آمدید، بر صبرتان، بر جود و کرم و بخشش تان ... ،

سلام بر نهمین امام جهانیان، سلام بر شما ... بر علمتان که با وجود جوانی با آن بر بزرگان ساختگی زمانه فائق می آمدید، بر صبرتان، بر جود و کرم و بخشش تان ... ،

بر پیکر مطهر معطرتان که خلیفه خدا بر روی زمین بودید و در عین حال بعد از شهادت در زمانه غربت و جهل، سه روز غریبانه در کوچه ها... در کوچه ها ...افتاده بود... آجرک الله یا صاحب الزمان(عج).

به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، نام مبارک آن حضرت "محمد". از جمله القابشان "تقی"، "جواد"، "قانع" و "عالم" بوده و پدرشان امام رضا(ع) مادرشان "خیزران" هستند و تاریخ ولادت آن حضرت "دهم رجب سال ۱۹۵ هجری" است.

محل تولد ایشان "مدینه" است.

مدت امامت امام جواد(ع) از زمان شهادت امام رضا(ع)، در آخر ماه صفر سال ۲۰۳ هجری تا ذی القعده سال ۲۲۰ هجری، به مدت ۱۶ سال و ۹ ماه بوده است.

تاریخ و سبب شهادت آن حضرت در آخر ماه ذی القعده سال ۲۲۰ هجری، در سن ۲۵ سالگی و به وسیله زهری بود که همسرشان، "ام الفضل"، دختر "مأمون" به تحریک برادرش، "جعفر بن مأمون" و عمویش، "معتصم عباسی"، به آن حضرت خورانید.

محل دفن امام جواد(ع): در جوار قبر شریف جدشان امام موسی کاظم(ع) است که هم اکنون به کاظمین معروف است.

رویدادهای مهم دوران زندگی امام جواد(ع):

۱. عزیمت امام رضا (ع)، پدر امام جواد(ع)، از مدینه به خراسان به اجبار مأمون عباسی، در سال ۲۰۰ هجری.

۲. شهادت امام رضا(ع)، در خراسان، به دست مأمون عباسی در سال ۲۰۳ هجری و به امامت رسیدن امام جواد(ع).

۳. فراخوانی امام جواد(ع) به بغداد، توسط مأمون عباسی.

۴. تزویج ام الفضل، دختر مأمون به امام جواد(ع)، توسط مأمون و اظهار نگرانیِ عباسیان از این مسأله.

۵. بازگشت امام جواد(ع) از بغداد (پایتخت عباسیان) به حجاز برای انجام مراسم حج بیت اللّه الحرام.

۶. وفات مأمون عباسی، در سال ۲۱۸هجری.

۷. به خلافت رسیدن معتصم عباسی پس از وفات مأمون.

۸. فراخوانیِ مجدد امام جواد(ع) به بغداد، از سوی معتصم عباسی، در اوائل سال ۲۲۰ هجری.

۹. توطئه های معتصم عباسی، ام الفضل و جعفر بن مأمون علیه امام جواد(ع).

۱۰. مسموم شدن امام جواد(ع)، توسط همسرش، ام الفضل و به شهادت رسیدن آن حضرت، در اواخر سال ۲۲۰ هجری.

جملاتی از امام محمد تقی(ع):

۱. عزت مؤمن در بی نیازی او از مردم است.

۲. دوست خدا در آشکار و دشمن او در پنهان مباش.

۳. کسی که برای رضای خداوند، برادر دینی اش را استفاده رساند، خانه ای را در بهشت به استفاده خواهد برد.

۴. از رفاقت با آدم بد بپرهیز؛ چه این که او به مانند شمشیر کشیده ای است که منظرش نیکو و آثارش زشت است.

۵. هر مؤمنی به سه خصلت نیازمند است: توفیق الهی، واعظی از نفس او که پیوسته او را موعظه کند، و قبول کند (نصیحت را) از آن که او را نصیحت کند.

در ادامه به بخشی از سخنان شهید مطهری در رابطه با دوران زندگی امام محمد تقی(ع) اشاره می شود:

امام جواد علیه السلام و سیاست خلفای عباسی

امشب شب بیست و نهم ذی القعده و شب آخر ماه ذی القعدة الحرام، شب وفات حضرت امام جواد علیه السلام است. امام جواد از ائمه ای هستند که خیلی زود شهید شدند؛ یعنی ۲۵ سال بیشتر از سن مبارکشان نگذشته بود که شهید شدند و بعد از پدر بزرگوارشان حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام ایشان عمر زیادی در دنیا نکردند.

سیاست خلفای عباسی با سیاست اموی ها فرق داشت. اموی ها خشن تر بودند ولی این ها موذی تر بودند یعنی سیاستمدارانه تر عمل می کردند. آنها خیلی با خشونت و شمشیر و این طور چیزها عمل می کردند، ولی این ها خیلی موذیانه عمل می کردند که فقط عده قلیلی می توانستند دست سیاست این ها را بخوانند. اکثریت مردم به اشتباه می افتادند و نتیجه این شده است که الآن قضیه شهادت امام رضا حتی بر مستشرقین اروپا مورد اشتباه است(۱).

مأمون آن قدر سیاستمدارانه عمل کرده که این ها می گویند:

مأمون نسبت به حضرت رضا حسن نیت داشته و هیچ سوء نیتی نداشته و خیلی هم به ایشان ارادت داشته است و حضرت رضا به مرگ طبیعی از دنیا رفتند. این برای این است که سیاست او سیاست موذیگری است؛ یعنی به ظاهر دوستی نشان می داد و در باطن دشمنی می کرد.

یکی از کارهایی که این ها می کردند این بود که چون می خواستند ائمه را تحت نظر داشته باشند، به زور و اجبار، یکی از دخترهایشان را به آنها می دادند که باید با این ازدواج کنی(۲)! بعد که ازدواج می کردند، می گفتند:

دختر ما که نمی شود از ما دور باشد! دختر ما و داماد ما باید همین جا کنار خودمان باشند!

این برای چه بود؟ برای این که به یک شکلی که مردم نفهمند اینها را تحت نظر و تحت مراقبت شدید و اذیت شدید داشته باشند. حالا چه جریان هایی در زمان مأمون و بعد از او در زمان معتصم برادر مأمون (اتفاق افتاد، خدا می داند!) باز مأمون وضع خاصی داشت، مرد عالم و تحصیل کرده ای بود و چون تحصیلکرده و عالم بود از مسائل علمی لذت می برد. گاهی، هم در زمان حضرت رضا و هم در زمان حضرت جواد، مجالس علمی تشکیل می داد، علمای بزرگ را جمع می کرد، بعد امام را احضار می کرد و خوشش می آمد که در آنجا سؤال و جواب و مباحثه شود. ولی معتصم از این جهت درست برعکس مأمون است، یعنی اُمّی است. اُمی یعنی بی سواد بی سواد. در میان خلفا و بلکه در میان تمام طبقه سلاطین، شاید باسوادتر (از مأمون کسی را نداشته باشیم. ) فقط در روم مردی را ذکر می کنند به نام اپکتیتوس که شاید او، هم شأن مأمون بوده.

مأمون خودش اهل مباحثه بوده. در مجلسی که با علمای بزرگ اهل تسنن بر سر خلافت امیرالمؤمنین مباحثه کرد و خودش طرف شیعه را گرفت، آنچنان این ها را محکوم کرد که دیگر نتوانستند سخن بگویند(۳).

برعکس، معتصم یک آدم بی سواد عجیبی است. خیلی بی سواد است. خودش به خودش می گفت: خَلیفَةٌ اُمّی.

به هرحال معتصم به شکل دیگری موجبات آزار امام را فراهم کرد، تا بالاخره سبب شد که همسر امام یعنی "امّ الفضل" امام را مسموم کرد، آن هم با یک وضع خیلی ناراحت کننده ای(۴) و چون برای همه مسموم کننده ها معلوم و محرز بود که دستور خلیفه بوده، جرأت این که بدن امام را دفن کنند، نداشتند. حتی معتصم دستور داد: بدنش را بیندازید در کوچه. دو سه روز بدن امام در میان کوچه افتاده بود. بعد به معتصم خبر دادند که یک وضع خارق العاده ای پیش آمده. هر میتی اگر سه چهار روز روی زمین افتاده باشد بدنش عفونت پیدا می کند و بدن این مرد روز به روز بر بوی خوشش افزوده می شود و اگر مردم این موضوع را بفهمند اوضاع خیلی بد می شود. این بود که خودش زودتر اجازه داد بدن امام را دفن کنند.

وجود مقدسش را در کنار جدش موسی بن جعفر در همین محل معروف یعنی کاظمین (علیهما السلام) دفن کردند. و حالت ایشان از این جهت، تأسّی داشت به جدّ بزرگوارشان حسین بن علی علیه السلام که فرمود: مُلْقا ثَلاثا بِلا غُسْلٍ وَ لا کَفَنٍ. و لا حول و لا قوّة الاّ باللّه العلی العظیم و صلّی اللّه علی محمد و آله الطاهرین.

پی نوشت ها:

(۱) بگذریم از شیعه، که آن هم به راهنمایی ائمه و به حکم اخبار و احادیث است که ما مأمون و هارون را آدم های بدی می دانیم و این ها را لعن می کنیم و مأمون را قاتل امام رضا می دانیم.

(۲) ببینید حقّه بازی تا کجا؟! بعدها شاید خیلی از سلاطین همین کار را کردند. بدیهی است که تحت نظر داشتن به بعضی شکل ها، در مردم انعکاس بدی دارد، که مثلا پسر علی بن موسی الرضا را آورده در زندان یا آورده در این شهر تحت نظر نگه داشته. (لذا این کار را می کردند.)

(۳) در کتاب تشریح و محاکمه در تاریخ آل محمد تألیف قاضی زنگزوری ترکیه ای که یک قاضی اهل تسنن بود و کتابش به فارسی هم ترجمه شده و خیلی کتاب خوبی است این مجلس مباحثه مأمون را از «تاریخ» ابن عبد ربّه عِقد الفرید نقل کرده که خیلی جالب است.

(۴) خلیفه خیلی عصبانی و ناراحت بود و علت ناراحتی اش این بود که می دید مردم اقبالشان به اهل بیت پیغمبر و آل علی است. بعد این ها نقشه هایی می کشیدند بلکه بتوانند مردم را از آنها منزجر کنند، به این صورت که آل علی را متمایل به خودشان نشان دهند تا مردم از آنها برگردند. ائمه هم که همیشه نقش مخالفت و مبارزه با این ها را اجرا می کردند، وقتی که شیعیان می آمدند، برای آن هایی که می شد حرفی زد، حقانیت خودشان و بطلان و غاصب بودن و ظالم بودن این ها و حرام بودن همکاری کردن با این ها را بیان می کردند و این مطالب بین مردم پخش می شد. این بود که این ها گاهی آنچنان عصبانی می شدند که تصمیم های خیلی شدیدی می گرفتند که احیانا به ضرر خودشان هم تمام می شد.

منبع :پورتال خبری البرز
نظرات ارسالی:
 
مشارکت در بحث:
نام:
ایمیل:
متن پیام:
کد امنیتی:


درباره ما
جستجو
پیوندها
عضویت
ورود


RSS
آب و هوا



تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به پورتال خبری البرز می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
البرز به هیچ ارگان ،دسته ، حذب و گروهی وابسته نیست

Copyright alborznews©2010 . All Rights Reserved