Alborz-01.png
alborz-popel.jpg
مبنای ارزشگذاری
ارسال در: 1390/11/04-10:04
ارزشگذاری تصور عقلی است یا توجه قلبی؟
 در لغت به معنای ارزش شناسی است، مرکب از دو واژه لاتینی axio به معنای اصول اولیه و بدیهی و logy به معنای شناخت و مطابق عرف فیلسوفان axiology به معنای ارزش شناسی است که گاه به علم ارزش value of science نیز تعبیر می شود و مراد از آن علمی راجع به ارزش ها است. ارزش هایی همچون خوبی و بدی، زیبایی و زشتی، باارزش و بی ارزش، درست و نادرست.

در یک تقسیم بندی می توان تمام مسائل فلسفی را ذیل سه دسته مسائل اساسی مطرح کرد: نخست؛ مسائل مربوط به وجود و واقعیت که موضوع علم مابعدالطبیعه یا متافیزیک است. دوم؛ مسائلی که مربوط به شناخت و معرفت ماست که موضوع معرفت شناسی یا علم المعرفه است و سوم و آخر؛ مسائلی که مرتبط با ارزش ها و امور استحسانی و متعالی است. بدین ترتیب جهان، انسان و ارزش ها موضوعاتی هستند که همواره مورد پژوهش فلسفی قرار می گیرند. ارزش شناسی با دو حوزه دیگر معرفت آدمی یعنی وجودشناسی و معرفت شناسی دارای یک نسبت و رابطه است.

دست کم در ساحت روحی و معنوی می توان سه دسته ارزش ها را به خوبی از هم تفکیک کرد. ارزش های اخلاقی، زیبایی شناختی و دینی. یک دسته ارزش ها اخلاقی اند، این ارزش ها همواره از آنچه شایسته است سخن می گویند و دسته دیگر ارزش های زیبایی شناختی همچون زیبایی، زشتی، فاخری و غیره اند. این ارزش ها درباره این بحث می کنند که یک اثر هنری می تواند طور دیگر مطرح شود، یعنی راجع به «چنان باید بود» سخن می گوید، اما دسته آخر درباره حالات درونی ما یعنی حالاتی از خوف و رجاء، تسلیم و تفویض سخن می گوید. به تمامی این حیطه ها ارزش شناسی به معنای خاص گفته می شود. مسائلی مانند فرق بین حالت خوف با رجاء چیست و منشأ این ارزش از کجاست؛ رابطه آن با کنش اخلاقی و زیباشناسی چیست؟ می باشد.

یکی از مسائل ارزش شناسی این است که ارزش ها موضوعی متکثرند و آدمی همواره در ارزشگذاری نسبت به ارزش خاصی توجه بیشتر مبذول می دارد و به همان نسبت از سایر ارزش ها غافل می شود. مثلاً ممکن است ما همواره نسبت به ارزش زیبایی ترجیح و توجه بیشتر داشته باشیم و ارزش های دیگری مانند خوبی و فضیلت را به کنار نهیم یا نسبت بدان کم توجه باشیم. این موضوعی ذاتی در ارزش شناسی بوده که تحت عنوان ترجیح ارزش ها مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.

یکی دیگر از مسائل مهم ارزش شناسی، منشأ و موجبات ارزش ها است. یعنی آیا ارزش ها عیناً وجود دارند و به ما افاده می شوند یا اینکه مخلوق اذهان ما هستند؟ زیبایی یک گل امری موجود در خود گل است یا آفریده ذهن ما است؟ اساساً می توان این پرسش را با تفکیکی که بین ارزش های تابع خصوصیات ارزشگذار و ارزش های تابع متعلق ارزش مورد مطالعه قرار داد. در واقع بخشی از ارزش ها تابع خصوصیات ذهن فرد ارزشگذار است و بخش دیگر تابع خصوصیات خود شیء زیباست. مثلاً هر یک از ما به لحاظ داشتن توان عقلی و بهره مندی از هوش هنری و عاطفی، میزان درک و فهم خود از دیدن یک مجسمه زیبا، احساس زیبایی مان بیدار می شود. از سوی دیگر هیبت و ظرافت، تناسب و هماهنگی، شفافیت و عمق و خصوصیاتی از این دست که موجود در یک مجسمه، زیبایی اش را به ما افاده می کند.

اسکار ویلدا (۱۹۰۰ ۱۸۵۱) معتقد است: «فلان نقاش نه فقط ذوق فلان رنگ را بوجود می آورد، بلکه این رنگ، خود ما را بر آن می دارد تا آن را در طبیعت بیابیم. اما نقاش خود این احساس را دارد که خود این رنگ را آفریده است و تصور می کند آن را کشف کرده است.» با این حال این موضوع به طریق دیگر قابل طرح است: به طور نمونه لوئی لاول معتقد بود:«امکان وضع و پذیرفتن ارزش از امکان نفی و انکار آن جداشدنی نیست زیرا ارج ذاتاً و اساساً با اختیار و آزادی توأم است» و جان دیویی منشأ ارزش ها را بسته به نیازها و سود انسان ها تعریف کرده است. همچنین ارزش ها، مانند نواحی مختلف ارزش ها به طور تدریجی برای ما شناخته می شوند. بدین ترتیب که ارزش ها، در نسبت با ما به عنوان واقعیاتی ظهور می یابند و نمایان می گردند و می توان گفت ارزش ها به نحوی با ظهور رسیدن تدریجی شان برای ما شناخته می شوند.

برخی از فیلسوفان برای ارزش هایی همچون خوبی یا خیر شأن مطلق قائل شده اند و برخی ارزش ها مانند رنگ ها، نیل به خوبی و کمال را ارزش هایی نسبی دانسته اند، برخی دیگر بر این عقیده اند که ارزش هایی همچون خیر دربرگیرنده تمام ارزش ها مانند زیبایی، تناسب داشتن و هماهنگ بودن هستند. بنابراین از این جهت ارزش های مطلق اند و تناسب داشتن ممکن است از فرهنگی به فرهنگ دیگر، از رویکردی به رویکرد دیگر دارای ارزش و اعتبار نسبی باشند. در ارزش شناسی این موضوع نیز مطرح است که هر ارزش مانند خوبی و ضدارزش متناظر آن مانند بدی در یک حیطه خاص باید مطرح شود. به همین قرار زشتی و زیبایی، فضیلت و رذیلت ذیل حوزه زیبایی شناسی و اخلاق قرار می گیرد. برخی از فیلسوفان ارزش ها را مادی و برخی دیگر صوری می دانند. ما معمولاً فعل اخلاقی و زیبایی یک تابلوی نقاشی را به موم آن نمی دانیم آنچه یک تابلوی نقاشی را زیبا می کند طرح و نقشه آن، تناسب و هماهنگی آن یا چیزی است که از کلیت صوری آن به دست می آید. در مقابل برخی از فیلسوفان مانند شلر معتقدند نمی توان اهمیت ماده عمل اخلاقی یا محتوای یک شیء زیبا را نادیده گرفت. به همین جهت زیبایی عمل منصفانه را صرفاً به صورت انتزاعی آن نمی باید در نظر گرفت بلکه موارد و اوضاع و احوال خاص و جزئی را نباید از چشم دور داشت.

ارزشگذاری بیشتر نوعی توجه قلبی است تا تصور عقلی، نوعی شهود و خواست بی غرض و توقع است. همان طور که ژان وال از زبان لوئی لاوال تذکر داده است: هر موقع که ما از جهالت بی اعتنایی و بی التفاتی نسبت به امور و اشیاء بیرون آمدیم و برخی چیزها را نسبت به برخی دیگر عزیز و گرامی داشتیم و برخی را زبون و بی مقدار دانستیم، آنگاه لفظ ارزش به واقع به آنها اطلاق می شود. در واقع ارزشگذاری با نوعی آزادی و اختیار همراه است، در این معنا اختیار اساس و مبنای ارزشگذاری است.

منبع :پورتال خبری البرز
نظرات ارسالی:
 
مشارکت در بحث:
نام:
ایمیل:
متن پیام:
کد امنیتی:


درباره ما
جستجو
پیوندها
عضویت
ورود


RSS
آب و هوا



تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به پورتال خبری البرز می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
البرز به هیچ ارگان ،دسته ، حذب و گروهی وابسته نیست

Copyright alborznews©2010 . All Rights Reserved