Alborz-01.png
alborz-popel.jpg
وقتی مهناز افشار ۲ رکعت نماز شکر خواند
ارسال در: 1390/09/12-16:06
درباره موفقیت معماری که بازیگر شد!

بی شک او یکی از موفق ترین بازیگران زن سینمای ایران به حساب می آید! «آتش بس»، «کما»، «شور عشق»، «سالاد فصل» و...، نمونه ای از فیلم هایی به حساب می آیند که استقبال زیادی از آنها شد و به نوعی ماندگار شدند. با این وجود ۱۵ سال در سینمای ایران کار کرد تا سال گذشته به واسطه بازی در «سعادت آباد» سیمرغ جشنواره فیلم فجر را با خود به خانه برد. او این روزها نیز مشغول بازی در فیلم پرستاره «پل چوبی» است.

● معماری که بازیگر شد!

پس از دیپلم، قرار بود معماری بخوانم ولی چون در تربیت بدنی دانشگاه سراسری پذیرفته شدم، تصمیم گرفتم تدوین بخوانم. ۴ سال زیرنظر استاد مجید فخرایی نژاد، تدوین خواندم و پس از آن هم خانم فضل اللهی که یک کار ۹۰ دقیقه ای با هم انجام داده بودیم، مرا به آقای نوابی برای بازی در اولین و آخرین کار تلویزیونی ام «گمشده» معرفی کردند. آقای اسکندری طراح گریم بودند که من را به دفتر پویا فیلم و آقای فرح بخش معرفی کردند و از آنجا استارت کار سینمایی من زده شد. فکر می کنم در بازیگری، هم تحصیل و هم تجربه نقش مهمی دارند. درست است که تدوین خوانده بودم که به هرحال شاخه ای از هنر سینماست، اما پس از آن مطالعات زیادی در زمینه بازیگری داشتم، با این حال به نظر من، هم تجربه، هم تحصیل، نه فقط در سینما، بلکه در همه رشته ها بسیار مهم و تاثیرگذار است.

● به کار گروهی اعتقاد دارم

به نظرم وقتی یک زوج سینمایی در یک فیلم جواب می دهند (مثل زوج من و محمدرضا گلزار)، به این دلیل است که در جای خودشان قرار گرفته اند! ضمن اینکه من به کار گروهی اعتقاد دارم و به نظرم از گروه تدارکات گرفته تا کارگردان، همه در موفقیت یک پروژه موثر هستند و صرفا به این که حضور یک بازیگر به تنهایی می تواند موفقیت یک فیلم را تضمین کند، اعتقاد ندارم. اگر بازیگر به درستی سر جایش قرار نگیرد و کار گروهی درست نباشد، آن کار موفق نخواهد شد. نمونه این موضوع را حتی در سینمایی آمریکا هم می شود دید. بازیگرانی هستند که در یک فیلم زوج های موفقی هستند، اما همین زوج در فیلم بعدی موفق نیستند.

● الکی وارد سینما نشدم

به نظر من اشکالی ندارد یک بازیگر فیلم هایی در کارنامه اش داشته باشد که باعث رونق سینمای ایران شود ، این یک حُسن است و کسی نمی تواند ایراد بگیرد چون اگر سینما رونق نداشته باشد ، کسی فیلم نمی بیند تا بعدش فیلم های ارزشمند هم تولید شود. این را قبول دارم که منِ بازیگر ، اگر فیلم پرفروشی دارم باید حتما اثر با ارزشی هم در کارنامه داشته باشم ، با این حال قبول دارم اوایل کار شاید باید بیشتر دقت می کردم و وسواس بیشتری به خرج می دادم ، شاید چون برایم ورود به این عرصه مهم بود در پذیرفتن کارها کمی عجله می کردم! اما الکی وارد سینما نشدم ، با یک دیدگاه وارد شدم ، بعد هم کلاس های بیان آقای سمندریان را پشت سر گذاشتم، کتاب خواندم، فیلم دیدم و تمرین کردم.

● یا فیلمبردار می شوم یا تهیه کننده

فعلا قصد ندارم سراغ کارگردانی بروم؛ به نظرم ورود به هر رشته ای تخصص و تجربه می خواهد اما چون قبل از بازیگری ، تدوین خوانده ام و کارهای فنی را هم دوست دارم ، شاید یک روز با اجازه استادان به سمت فیلمبرداری بروم یا با اجازه تهیه کنندگان ، تهیه کننده شوم. کار تدوین برای آدم پرهیجانی مثل من خیلی سخت بود چون باید ساعت ها پشت میزی می نشستم و کار می کردم، ولی به من کمک کرد کادر را بشناسم و خیلی چیزهای دیگر.

● تلویزیون برگشت نیست

هیچ وقت کار در تلویزیون را برگشت به عقب نمی دانم؛ حتی چند سال پیش قرار بود در سریال «شمس العماره» سامان مقدم کار کنم، ولی یک جراحی فک برای من پیش آمد و حدود ۲۰ روز نمی توانستم صحبت کنم، در واقع قسمت نبود در تلویزیون کار کنم و بازیگر دیگری جایگزین من شد.

● از جایگاه امروزم راضی نیستم

فکر می کنم روند بازی های گذشته من باعث شد مازیار میری برای «سعادت آباد» به من اعتماد کند ؛ من از ۱۸ سالگی وارد سینما شده ام و معتقدم کارهای خوب و بدم برای من تجربه و پله ای بود تا به امروز برسم ، در واقع همه کارهایم در این که به اینجا برسم ، نقش داشته اند و سعادت آباد هم از آن مستثنا نیست و می تواند یک شروع دوباره محسوب شود. با این وجود، هنوز از جایگاه خودم راضی نیستم؛ این نه شعار است و نه ادا و اصول.

● سعادت آباد و پدرم یادم رفت!

همیشه می گفتم بی انصاف ها! ۱۵ سال است دارم کار می کنم، حتی یک فیلم خوب نداشته ام که کاندیدایم کنید؟ وقتی به من گفتند امسال کاندید شده ای، سر صحنه فیلم «برف روی کاج ها» بودم. آن روزها حسابی خسته بودم. وقتی به من زنگ زدند و گفتند کاندید هستی، خیلی خوشحال شدم. ذکرهایم را گفتم و ۲ رکعت نماز شکر خواندم. اینها را می گویم که بدانید چه حالی داشتم. روز اهدای جوایز وقتی اسم من را خواندند، باور کنید نزدیک بود ۳ بار زمین بخورم. فقط می گفتم خدایا کمک کن زمین نخورم. از قبل هم روی کاغذ چیزهایی نوشته بودم که روی سن بخوانم. اول یاد خدا بود، بعد یاد خانواده ام و بعد هم می خواستم جایزه ام را به پدرم تقدیم کنم که عاشقانه دوستش دارم و در ادامه هم می خواستم جایزه را به عوامل «سعادت آباد» تقدیم کنم و آخر هم برای ایران آرزوی صلح و آبادی آرزو کنم. رفتم بالا و آنجا فقط از مادرم تشکر کردم؛ پدرم و سعادت آباد را یادم رفت!

● در اوج، خداحافظی خواهم کرد

متاسفانه در سینمای ایران، یک بازیگر نمی تواند نقش های متعدد و متفاوتی را پس از یک سن مشخص بازی کند و نقش های ما به تکرار می رسد. البته هستند بازیگران میانسال و خوش ذوقی که بازیگران قابلی هستند و جزو افتخارات ما محسوب می شوند، اما باز هم به خاطر محدودیت های انتخاب نقش فکر می کنم جای چندانی برای بازیگرانی از نسل ما باقی نماند! شاید هم روزی از بازیگری خداحافظی کنم، اما الان این را قطعی نمی گویم، وقتی خواستم این کار را انجام دهم، حتما آن را بیان خواهم کرد. من نقش های متفاوتی را تجربه کرده ام، باید فرصت به جوان ترها داده شود و آنها هم وارد بازی و عمل شوند. گرچه باید اشاره کنم دوست دارم در روزهای اوج، بازیگری را ترک کنم.

● من بی حاشیه ام

تاکنون طوری زندگی کرده ام که حاشیه نداشته باشم. این موضوع را غیر از نشریات زرد، آدم های اهل قلم و مطبوعاتی که کمی از حواشی دور هستند و همکارانم، همه می دانند که جزو بازیگران بی حاشیه هستم. ولی به نظرم موضوع مطبوعات زرد در همه جای دنیا مرسوم است و هیچ اشکالی هم ندارد، ولی حرف من این است که ای کاش حواشی که به آنها می پردازیم، کمی به واقعیت نزدیک باشد، نه حواشی که به زندگی خصوصی و حرفه افراد صدمه می زند.

● کتابی از مهناز افشار

اگر بخواهم از بازیگری خداحافظی کنم که خیلی هم نزدیک است، همیشگی خواهد بود. نمی توانم دوباره برگردم و دوباره خداحافظی کنم. بازیگری برای من مثل مجسمه ای است که در وجودم ساختمش، فکر می کنم اگر بعد از این که آن را ساختم بهش دست بزنم، کاملا خراب می شود. عکاسی بلد نیستم و کارگردانی هم نمی توانم بکنم. تدوین و فیلمبرداری نزدیک تر است به من. اما احتمال این که نویسنده شوم بیشتر است. مدتی است نیمه شب ها ۴ خطی از ذهنم عبور می کند و یادداشت می کنم و حالا تصمیم گرفته ام دست نوشته هایم را به صورت کتاب چاپ کنم.

● ما از یک کُره دیگر نیامده ایم!

محبوبیت را بیشتر از شهرت دوست دارم، چون فکر می کنم دوامش بیشتر از شهرت است. خب، حُسن محبوبیت این است که وقتی از کنار یک نفر رد می شوی، حالا پیر یا جوان، زن یا مرد، بزرگ یا کوچک و... وقتی به من لبخند می زنند، حس می کنم منِ مهناز افشار، در گوشه ای از ذهن او اثر مثبتی داشته ام و این برای من بسیار دلنشین است. ولی جنبه منفی این موضوع هم این است که فکر می کنند بازیگرها، آدم های عجیب و غریبی هستند و از کره دیگری آمدند که این، یک مقدار برایم آزاردهنده است.






منبع :پورتال خبری البرز
نظرات ارسالی:
 
مشارکت در بحث:
نام:
ایمیل:
متن پیام:
کد امنیتی:


درباره ما
جستجو
پیوندها
عضویت
ورود


RSS
آب و هوا



تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به پورتال خبری البرز می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
البرز به هیچ ارگان ،دسته ، حذب و گروهی وابسته نیست

Copyright alborznews©2010 . All Rights Reserved